« دشمن مردم آمریکا كيست!؟ رسانه ها يا ترامپ!»
برخي ناظران و تحليلگران رسانه و مطبوعات معتقد بودند؛ با فاصله گرفتن آقاي دونالد ترامپ از التهابات و هيجانات دوران انتخابات و درگير شدن وی با مشغله های اجرايی ملی و بين المللي، لحن وی در خصوص مطبوعات و رسانه ها نيز نرم تر و ليّن خواهد شد. ليكن؛ بيانات وی در يكصدمين روز رياست جمهوري اش در پنسيلوانيا و هجوم تمام قد به رسانه ها و درگیری اخیرش با خبرنگار CNN که منجر به اخراج خبرنگار از کاخ سفید و مراجعه مجدد وی بر اساس رأی دادگاه فدرال شد،
اين محاسبات را به هم ريخت. نطق دونالد ترامپ در هریسبورگ، مرکز پنسیلوانیا فرصتی بود تا او بار دیگر به رسانه هایی بتازد که بارها وی را آماج انتقادهای تند و طنزآلود قرار داده بودند. او عملکرد رسانه ها و دولتش را مقایسه کرد و گفت: «همه با این حرف موافقیم که رسانه ها سزاوار نمره ی خیلی بد و مردودی هستند. در مقابل دولت من طی یکصد روز گذشته، هر روزش در خدمت شهروندان گرامی کشورم بوده است»!
در تقابل با اين اظهار نظر، بخش «حقیقت یاب» روزنامه ی واشنگتنپست، لیستی از تمامی اظهارات دروغین یا گمراهکنندهای که ترامپ در ۱۰۰ روز ریاست جمهوری خود مطرح کرده، تهیه و مدعي شده ترامپ در ۱۰۰ روز، ۴۸۸ ادعای دروغ مطرح کرده است! یعنی روزانه حدود ۵ دروغ!
از منظر برخي تحليلگران سياسي شرق و غرب، آقای دونالد ترامپ، با ادبياتی نوظهور نسبت به رؤسای جمهور پيشين ايالات متحده پا به عرصه ي سياست گذارده و تا كنون در اغلب موارد مواضعي راديكال از خويش بروز داده است. ماحصل اين سياست، گشودن جبهه های متعدد در ميادين سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در فراروی دوره ی چهار ساله ی وی است. اينكه گشودن جبهه هاي متنوع و بعضاً متكثر، آن هم در يك بازه ي زماني نه چندان طولاني، با كدام الگو و مدل مديريتي سازگار است، روي سخن نگارنده نيست. موضوعي كه اين نوشتار در صدد بررسي آن است، این كه؛ كدامين جبهه و با چه ميزان هزينه ی مادی و معنوی بيشترين انرژی را از رييس جمهور ۷۲ ساله ی آمريكا خواهد گرفت!؟ و ديگر اينكه يافته و يا دستاورد اين هماوردی چيست!!؟
در ميان جبهه های متعددی كه رييس جمهور فعلی آمريكا فراروی خويش گشوده است، مبحث تقابل با رسانه ها، از ابعاد و اهميت خاصي برخوردار است و هر روز به يمن سخنان جديد وی، نه تنها از طراوت و تازگي نمي افتد، بلكه ابعاد جدي تر و جديدتري به خود مي گيرد. تا جايي كه وي چندي پيش، در ضيافت شام سالانه ي گزارشگران (خبرنگاران) كاخ سفيد كه سابقه اي يكصد ساله دارد، حضور نيافت.
همه ی رؤسای جمهور آمریکا از سال ۱۹۲۱ که سال آغازین برگزاری مراسم شام سالانه ی خبرنگاران کاخ سفید است، حداقل یک بار در طول دوران ریاست جمهوری خود به این مراسم رفته اند و برخی از آنها همچون باراک اوباما، همه ساله در آن شرکت داشته اند.
از زمان اجراي اين مراسم در كاخ سفيد، اين دومين بار است كه رييس جمهور وقت در اين مراسم شركت نمي كند. بين دولتين «رونالد» و «دونالد» آخرین بار رونالد ریگان، پس از ماجرای ترورش به این مراسم نرفته بود. ليكن؛ طي تماس تلفنی از میهمانان مراسم عذرخواهی کرد. اما دومين غيبت از چهل و پنجمين رييس جمهوري آمريكا در اين مراسم، ظاهراً ماهيتي متفاوت و عنادورزانه دارد. دونالد ترامپ در ماه های گذشته بارها در سخنان و توییت های خود با حمله ی شدید به رسانه ها آنها را «دشمن مردم آمریکا» خوانده است. حال سؤال اين است؛ اگر اين تقابل و منازعه در لايه های پنهان مسيري غير از پوسته ي آن نپيمايد، پيروز واقعي اين صحنه ی نبرد كدام طرف مي باشد!!؟
رسانه و قدرت تغيير سياسي؛
به عقيده ی كارشناسان، قدرت سیاسی- نظامی و اقتصادی، با قدرت رسانه ها متفاوت است. قدرت سیاسی در بسیاری موارد با اعمال زور، قوه ی قهریه و اقتدار همراه است. اما قدرت رسانه، عموماً نمادین و اقناعی است و توانایی اعمال زور فیزیکی و یا تطمیع را ندارد. یعنی رسانه ها اساساً این قابلیت را دارند که ذهن و افکار و جهانبینی خوانندگان و بینندگان و کاربران را تحت تأثیر قرار دهند یا هدایت کنند. اما بر اَعمال مخاطبان خود توانایی اِعمال زور و اجبار عینی و مستقیم را ندارند. هر چند بايد اذعان داشت كه دامنه ی اثرگذاری عمليات نظامي و يا قدرت اقتصادی، به مراتب محدودتر از قدرت رسانه است. به تعبيری، شعاعي كه قدرت رسانه مي تواند تحت پوشش خود در آورده و متأثر سازد، به مراتب بيش از يك قدرت نظامي و يا اقتصادي است.
در بررسی رابطه ی بین قدرت سیاسی و رسانه ها می توان سه مدل عمده را از یکدیگر تفکیک کرد:
الف) مدل دستکاری کردن
براساس این مدل، صاحبان ابزار تولید درجهت منافع خودشان، وسایل تولید فرهنگ و اندیشه را درجامعه کنترل میکنند. این مدل برپایه ی فلسفه ی مارکسیسم استواراست.
دولت ها در جوامع سرمایه داری، نماینده صاحبان سرمایه محسوب میشوند و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی، سعی در حفظ وضع موجود دارند. بنابر این؛ دولت یا کسانی که مالکیت یا مسؤولیت اداره ی این رسانه ها را برعهده دارند، آگاهانه محتوای آنها را دستکاری میکنند.
ب) مدل هژمونی( سرکردگی)
این مدل كه اولین بار توسط «آنتیونیو گرامشی» عنوان شد نیز بر پایه ي فلسفه ی مارکسیسم استوار است و ایدئولوژی را بهتر از ساختار و منافع اقتصادی میبیند. براساس این دیدگاه، روزنامه نگاران و روشنفکران در جامعه، بر اساس ایدئولوژی خودشان عمل میکنند. زیرا منافع طبقاتی و اجتماعی و به عقیده ی «گرامشی»، اندیشه ی برتر یا تفکر حاکم در جامعه، بهطور ناخودآگاه در ضمیر روزنامهنگار جا دارد و از این رو رسانه بخشی از ایدئولوژی حاکم محسوب میشود.
ج) مدل کثرت گرا
در مدل کثرت گرا که بر اساس دیدگاه «ماکس وبر» طرح ریزی شده است، تنها به طبقه بندی جوامع از نظر اقتصادی توجه نمیشود. بلکه موقعیتهای سیاسی و منزلتهای اجتماعی نیز در آن وارد میشود. از این رو «جهت گیری» در رسانهها با توجه به نیاز مخاطبان و از سوی بازار مشخص می شود. محتوای رسانه ها متنوع میشود و سانسوری در کار نخواهد بود. دراین مدل، آزادی بیان حق همگان محسوب میشود.
با اين پيش فرض، در مورد نقش رسانهها در تعیین دستور کار تصمیم گیری سیاسی نمی توان تردید کرد. لیکن؛ ذکر این نکته نیز که ترامپ دقیقاً از کدام الگو استفاده می کند، با قطعیت نمی توان گفت. هرچند به نظر می رسد الگوی سوم در سیاست کاری ایشان نقشی ندارد! نمونه ی بارز اثرگذاری رسانه ها بر افکار عمومی را میتوان در جریان «واترگیت» که به رسوایی و سقوط «نیکسون» انجامید، مشاهده کرد.
اينكه برخي رسانه های مهم و تأثيرگذار آمريكايي مانند؛ سیانان، انبیسی نیوز، نیویورک تایمز، شبکه ی ایبیسی و سیبیاس، به دور از رسالت و استانداردهای حرفه ای خويش عمل كرده و به طور علني در مسير حمايت از كانديدای رقيب دونالد ترامپ گام برداشتند، از جانب هيچ ناظر منصفي پذيرفتني نيست و قابل پيگرد قانوني نيز مي باشد. حتي از منظر برخي تحليلگران، سیاست فقط با رسانه تغییر نمیکند و اگر هم تغییر کند، ممكن است در جهتی که مورد انتظار و ادعای رسانههای سیاسی است نباشد.
از دید تحلیلگران، به رغم اینکه انتقاد سران آمریکا از رسانهها مسبوق به سابقه است، لیکن؛ ادبیاتی که ترامپ در مورد رسانهها از آن بهره می جوید، با کشورهای پادشاهی و رهبران کشورهایی با حکومت استبدادی سنخیت بیشتری دارد. به راستی اگر طبق گفته ی رییس جمهوری آمریکا این رسانه ها همانند گذشته کاری از پیش نخواهند برد، پس این چنگ اندازی بر سر و روی رسانه ها از چه چیزی نشأت میگیرد!؟
البته او روی دیگر این قضیه را که می تواند باعث دردسرهای بزرگی برای دولت خود شود را نادیده می گیرد. اتحاد جمع بزرگی از رسانه های منتقد و مخالف که در شرایط معمول رغیب یکدیگرند، می تواند دولت او را با مشکلات بزرگی مواجه کند. به رغم فراوانی و گستره ی شبکه های اجتماعی، قدرت رسانه های دیرین (که خود بخشی از شبکه های اجتماعی نوین شده اند)، چنان چه به ائتلافی برای تحریم اخبار ترامپ و کاخ سفید منجر شود، می توانند با همبستگی صنفی و پیوستن دیگر رسانه ها جبهه ای متحد علیه کاخ سفید تشکیل داده و با بایکوت خبری این نهاد، کمر آن را زیر سایه ی تحریم خبری خم کنند.
با وجودی که به نظر می رسد ترامپ و هوادارانش به دلیل استفاده ی مؤثر از شبکه های اجتماعی هراس چندانی از تحریم خبری کاخ سفید نداشته باشند، اما فعالیت شمار زیادی از رسانه ها و خبرنگاران منتقد علیه رییس دولت و نهاد کاخ سفید و متحد شدن آنها علیه عالی ترین مقام سیاسی آمریکا، امری بی سابقه است که می تواند برای مرد اول ساختار قدرت آمریکا خطرناک باشد.
آخرین باری که تنها یک رسانه ی آمریکایی با “موی دماغ شدن” و انتشار اخباری سریالی و جنجالی با “منابع خبری نامشخص” زمینه ساز کوک شدن ساز استیضاح رییس جمهور از سوی کنگره شد، بیش از ۴۰ سال پیش بود که نتیجه ی این رویارویی به شکست مرد شماره ی یک آمریکا و خروج او از کاخ سفید به عنوان “نخستین رییس جمهور اخراجی از قدرت در تاریخ آمریکا” شد. روزنامه ی “واشنگتن پست” در فاصله ی سال های ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ با انتشار سلسله گزارش هایی جنجالی و به نقل از “منابع خبری آگاه” از رسوایی “واترگیت ” پرده برداشت و باعث ورود کنگره به ماجرا و در نهایت استعفای “ریچارد نیکسون” رییس جمهور اسبق آمریکا از قدرت شد.
چهل و سه سال پیش، یعنی در ۹ آگوست ۱۹۷۴ ریچارد نیکسون، سی و هفتمین رییس جمهور آمریکا، به دنبال رسوایی واترگیت از سمت خود استعفا و جای خود را به جرالد فورد معاونش داد. ماجرای نیکسون از معدود دفعاتی بود که رقابت و جنگ دو حزب حاکم بر امریکا خارج از حیطه ی ارتباطات غیرعلنی صورت می گرفت و علت آن، درگیر شدن دو خبرنگار با ماجرا و سپردن بخش اعظمی از پروژه به آنها بود.
و حالا به عقيده ی برخی تحليلگران، ترامپ با آگاهی از این پیشینه، با حملات لفظی شدید علیه رسانه های منتقد می خواهد ابتکار عمل را در بررسی پرونده ی رابطه ی پنهانی برخی از افراد نزدیکش با دولت روسیه، از رسانه های پی گیر این موضوع بگیرد. اما آیا او موفق به سد کردن مسیر افشاگری های زنجیره ای رسانه ها در این باره خواهد شد؟!
به نظر نمی رسد دلخوری اصلی آقای ترامپ از رسانه های منتقد، صرفاً مواضع ضد ترامپی رسانه ها در دوران انتخابات باشد. زیرا همان گونه که شاهدیم، این تقابل نتیجه ی انتخابات را بر علیه او تغییر نداد. دور کردن رسانه ها از کاخ سفید بیش از پیش بر شائبه ی تأثیرپذیری امثال مایکل فلین، مشاور مستعفی امنیت ملی ترامپ از رقیب دیرینه ی آمریکا را دامن می زند.
شيوه ی تقابل با يكسويه نگری مطبوعات و رسانه های آمريكايي چگونه بايد باشد؟ يك ضرب المثل ايراني مي گويد؛ «آنقدر دزد را تعقيب نكن كه از ترس جانش بر تو هجوم برد و به تو آسيب رساند!» در مثال مناقشه نیست، اما به نظر مي رسد تقابل رييس جمهور كهنسال آمريكا در تعقيب رسانه ها، از چنين الگويي پيروي مي كند. شخص ترامپ، با كاركردهای اقتصادي و تجاري زايدالوصفش به نيكي مي داند رسانه ها در جوامعی فعالیت می کنند که در آنها قدرت به اشکال متفاوت میان نیروهای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، افراد، گروه ها و طبقات، توزیع شده است و نتيجتاً؛ تقابل با رسانه ها، صحنه ی نبرد دوسر باخت براي وي به شمار مي آيد.
جان كلام اين كه، در هر جامعه ای رسانه ها به طریقی با ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی مربوط هستند. زیرا هر رسانه ای هزینه و ارزشی سیاسی و اقتصادی دارد. حال؛ به نظر مي رسد آقاي ترامپ، به جای پنجه در پنجه كردن با رسانه ها، مي بايست در پي كشف وجوه اتحاد رقيب خويش با رسانه های منتقد و كشف وجوه افتراق خويش با آنان باشد. شايد بهترين شيوه ی مقابله با كژی ها و ناراستي های رسانه های آمريكايي، رفتاري قانونمند و توأم با كرامت و احترام به قاطبه ی رسانه ها باشد. اين امر باعث مي شود در دوره ی باقیمانده از زمان ریاست جمهوری وی، قدرت عمل از دست ترامپ خارج نشده و رسانه های آمريكايي، ابزارهای نامحدود خويش را در مسير منكوب كردن ترامپ و تيمش به كار نگيرند.
(فرهاد خوانساری)
Friday, 22 November , 2024