نوشتن آنسان سخت و پیچیده می آید که بخواهی از کسی بنویسی که خودش هم بسیار سخت و پیچیده است. کسی که گر چه ظاهری آرام و ساده و معمولی دارد ؛ اما دنیایش به شدت عمیق ؛ بلند و غیر قابل باور است‌!

🌑 رفتارهایی به غایت دقیق و حساس و انسانی و مگر می شود آدمیزاد این سان زمینی، چنین خاص و متمایز با رفتارهای ضد و نقیض برخی از حاکمان امروز باشد که ادعای ولایی بودن دارند اما بر عکس آن عمل می کنند. دانشگاهی که علی آن را برای بشریت بنیان نهاده صندلی هایش هرگز پر نمی شود و کلاسهایش تعطیل بردار نیست.‌ اما ورودی های دانشگاه غالبا دست چین می شوند‌. چرا که آزمون انسانیت بر روان هر آدمی نمی نشیند و قاموس پرستش اخلاق ؛ در ذات هر انسانی مورد قبول واقع نمی شود‌‌ !

🌑 برای شناخت علی کافی ست چند اتفاق ساده را با هم مرور کنیم !

🌑 زنی با معاویه بر سر موضوعی بحث و جدل دارد. معاویه از گستاخی و جسارت زن در گفتگوی بی محابایش به شدت ناراحت شده و به او می گوید خدا علی را نیامرزد که او این رسم را فراگیر کرد. رسم هم‌ ترازی حاکم و شهروند را. پارادایم نقد پذیری حاکمان، آیین اعتراض بدون لکنت به حاکم و رسم بدهکاری حاکم و طلبکاری شهروند‌ را !

🌑 در دوران حکومت علی زندانی سیاسی گزارش نشده و این رویداد آن هم برای حاکمان سال ۱۴۰۱ که خود را شیفته و واله ی علی می دانند و برای علی سینه می درند ؛ درس کوچکی نیست !

🌑 علی به دادگاه فرا خوانده شده. به شکایت یک فرد عادی نه یک فرد مهم دولتی و قبول کرده و رفته دادگاه و جالب اینجاست که محکوم شده و جالب تر اینکه علی رای دادگاه را پذیرفته و تسلیم رای قاضی شده !

🌑 در خانه ی زنی که همسرش را در یکی از جنگ‌ ها از دست داده به صورت ناشناس رفته و برای‌ او و بچه هایش نان پخته و با بچه‌ ها بازی کرده و آن زن هم پیاپی علی را نفرین می‌ کرده است. و در انتها که متوجه می شود زن او را شناخته خاضعانه پاسخ می دهد : شما ببخشید که تاکنون مشکلات شما را حل نکرده بودم. از خدا بخواهید که على را ببخشد !

🌑 مخالفینش در مسجد علیه او سخن می گویند و چند ساعت بعد برای گرفتن حق خود از بیت‌ المال پیش علی می آیند و اتفاقا حقشان را بی کم و کاست از علی می گیرند !

🌑 از بیت المال ریالی به کسان و خویشان و اقوام و نور چشمی ها نمی دهد. حتی برادرش عقیل که در فقر دست و پا میزند و به شدت نیازمند است !

🌑 کار می کند همانند مابقی افراد جامعه. مثل مردم عادی. چاه حفر می کند و نخل خرما می کارد و وقتی به آب و خرما می رسد در آمدش راصرف امور مردم می کند !

🌑 عمرو ابن عبدوهود در یکی از جنگها بر صورت علی آب دهان می اندازد. علی بر می خیزد و دقایقی طولانی اسیر را رها کرده و آنگاه که خشمش فرو کش می کند بر‌ می گردد و همانند یک مرد با رقیبش مبارزه می کند. نامردی نمی کند و از پشت خنجر نمی زند !

🌑 قاتلش را در نوزدهم رمضان در مسجد از خواب بیدار می کند و میداند دقایقی بعد همو فرق سرش را خواهد شکافت. و بعد که فرق سرش شکافته می شود به فرزندانش می گوید با او مهربان باشند و چنان که با دیگران رفتار می کنند با او نیز چنین باشند !

🌑 فرق علی شکافت که ترک در دانسته‌ های من و تو ایجاد شود. که فرق ذهنیت‌ ها، تعصب‌ ها و جاهلیت‌ های من و تو شکافته شود. و این بسیار عجیب است که هیچ کس به علی شبیه نیست. در هیچ آیین و دین و تاریخ و سرزمینی مطلقا نمی شود حاکم یا رهبری را حتی به اندازه ی ناخن دست با علی قیاس کرد. آن چه علی در تاریخ زمین بر کویر برهوت اندیشه ها کاشت چنان بارور شد و ثمر داد که راه و مسیر انسانیت را برای همیشه تغییر داد !

🌑 از روز تولد علی در چاردیواری خانه ی خدا در مکه و بعد زندگی علی و آن روز در بیابان روی جهاز شترها وقتی که دستش از جانب پیامبر بالا گرفته شد و بعد غصب حق و حقوقش و جنگهایش و زندگی اش و روزگارش و تنهایی اش و سر بردن شبانه هایش درون چاه تا شب نوزدهم ماه رمضان که فرق سرش شکافته شد ذره ذره حکایت از پیچیده گی زندگی علی دارد که در فهم ما نیست !

🌑 روزی که علی از پله های غدیر بالا رفت پشت بندش دیگران از همان پله ها پایین آمدند و سخنانِ در گلو مانده ی علی را هوار کشیدند و بر همان طبل کوفتند و جامعه ای را که به شوق فهم به سمت علم و درخشندگی خیز برداشته بود، به قهقراهای مرام و آیین علی گسیل کردند تا ناکامی مکتب علی و نام علی بعد از این همه سال فقط در کلمات و واژه ها و پرچم ها بدرخشد اما در گور فراموشخانه ی تاریخ پنهان شود !

🌑 علی در سال ۱۴۰۱ و در قلب حکومتی به نام جمهوری اسلامی ایران به جای آن که شناخته شود غریب مانده است و به جای آن که دیده شود پنهان مانده است و به جای آن که فهمیده شود فراموش شده است. وگرنه جهان اسلام الگویی شایسته تر و ممتازتر و صالح تر و پاک تر و عالی تر و خاص تر و کامل تر و جامع تر از علی به خود ندیده است.
علی در سال ۱۴۰۱ با آن علی که در زمان خودش بود ؛ بسیار متفاوت است.‌

 

ارسالی: سید مرتضی نصری، خبرنگار بین نیوز، استان قزوین.

  • نویسنده : جعفر بخشی بی نیاز، نویسنده و روزنامه نگار